تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
مادرم ! دنیا فدای خاک پایت میشود
نور چشمت راه زان سو صدایت میشود
ابلهان دین فروش، رسوای هر رخ چهره ی
آخر از در های بسته قفل رهایت میشود
می بینم اشک چشمانت غرق دنیا می کند
خائین و مفسد همه در شب جزایت میشود
مُهر دل را بر کشید چشمان زان دم انتظار
پشت هر در تا سحر گردون فدایت میشود
تیرگی ها سر میرسد بام داد سر میشکد
مادرم! غم مخور مفسد فلاکت میشود
دادی دلبند را یک رنگ جهان افسانه شد
هر جگر گوشه همه فرش پایت میشود
مادرم! کفش فرزندت سوخته ، هیچ مرو
مسجد و درمان ها عاق وفایت میشود
هر که داد فرزند خویش را آه ها تا قیامت
مشت خاک در چشم آن راه رهایت میشود
مستبد آخر بدان زندان مرگ نصیب شو
آنگاه پر گناه غرق تماشایت میشود
ای سروش فرزند خوب دارد وفا با مادرش
لیک بگذارند خردلان، تا صبح زیبایت شود