۱۳۹۶/۱۰/۲۶

من! از سکوت سرشکسته ی دنیا خزانی ام

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)

من! 
از این سکوت سرشکسته ی دنیا 
خزانی ام 
بهار سبز و خروشان 
خزان زرد رنگ زندگی پوسیده 
در قله های اوج یک آرمان 
میان قلب های غمزده 
آسمان اشک بار
خشکیده بر تن عریان طبیعت است 
من! 
 زبان زنجیر بسته ی ستم ستیزان حلقه گوش های لغزیده نرمش ام 
جویباران! 
از غریدن ابر خشک آسمان 
لباس عریان تندیس سر به فلک کشیده درد های مستمر و سبزه های خمیده 
درختان زجر کشیده 
سنگریزه های تشنه اشک بهاری اند

من از سکوت آسمان خزان رنگ باخته 
می ترسم 
هیچ، هیاهویی 
مؤثر درد های من نیست 
و هیچ سخنی 
بیان درد های من نیست 
من! 
من از سکوت سرشکسته ی دنیا
خزانی ام .....