تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
این فصل زمان دیگریست سردی هوا، سرد شدن طبیعت و ریختن وخشکیدن برگ و درختان بر طبیعت زیبا و روح انگیز و روح پرور زنده جان ها مؤثر هست، مرده است
فصل برنگشتن هاست
زبان آبدیده طبیعت
روح گیران سرنوشت است
این دیگر راه گران است
فصل سرد، فصل اندوه است فصل یتیم شدن انسانهای بزرگ وکوچک است
هیچ یادم نمی رود خوبی های زندگی با مادرم، لبخند زدن ها وقصه های زیبا و شیرینش، گردش روزگار، چشمان ما را برای همیش اشکبار نمود و لبخند خانواده مان را گرفت وخوشی ها دفن خاک با مادرم شد هر روز از سال خوبی هایی دارد وهر خوبی زیبایی هایی!
نه خوبی هایی را دیدم وزیبایی ها را تجربه کردم
هرگز از طبیعت رویایی خوبی را تجربه نکردم و به هیچ چیزی خوشبین نیستم
مادرم هچده سال است که در این فصل نه، بل در تمام فصول تنهایم گذاشته است وآرزو هایی بزرگ را گرفته است
چشمان دل انگیز بهار مان
خیره اندوه تو شد
یادت بخیر
روحت شاد مادرم