۱۳۹۶/۹/۱۸

کودکان ما همه درگیر جنگ و دشنه است

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)

کودکان ما همه در گیر جنگ و دشنه است 
از خیابان تا خیابان انتظار خمپاره است 

رسم هر دَیر و زمانه گنج هر فردا بود 
نه میان خاک و آتش سقف هر شیدا بود 

مکتب و درسش همه مرگ و ستم را پیشه ای
کاغذش سنگر نشان و مرگ مثل پنبه ای 

دین و ایمان مظهر عز و وقار و بندگیست 
نه ز احساسش برند دار و وصالش محشریست 

آدمیان خواب خرگوش سرکوه می بینند 
مردن هر کودکی آیین مشکوه می بینند 

جنگ و خون گفتند رمز سگ و گربه ست ای عزیز 
بهر چه داری به کودک گفتنی٬ ای عزیز

هر که جهلش را به باد صبح فردا می دمد 
زهر را در کام هر طفل هویدا می دمد 

شرم باد بر آدمی تحریک هر کودک کند 
خاک پایش سرمه در چشم دارالفتاحک می کند 


من که گفتم بهر تو ای خائین بی شرف 
خود بدانی بعد از این یامرگ یا عز و شرف