تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
در در و دیوار دنیا مقصدی نهفته است
کعبه و بتخانه را مقصدی نهفته است
گر بگردید ذره ذره کنج دنیا را ببنید
فقر و بیداد و ستم مقصدی نهفته است
ما کجای معبد آمون هوتب لانه زنیم
لانه ی را ما زنیم ومقصدی نهفته است
هر که دین دارد ردای فقر میپوشد همی
تا خیابان بهشت و مقصدی نهفته است
با لباس چین و پوشاک عرب یا خرقه ی
اندرین عمامه پوش ها مقصدی نهفته است
بچگی را زیر بار ترس و وحشت پشت سر
تا جوانی و پیری را مقصدی نهفته است
مُهر آزادی دیگر ارزش ندارد هم کلاس
بهر هر کام و زبانی مقصدی نهفته است
ظالم اندر خانه اش میخوار و نشه منتظر
بیرون از منزلِ میخوار مقصدی نهفته است
فکر باز و راه راز اندرین شمع خموش
فکر ها را تا گلو مقصدی نهفته است
هر که داد از پیی دانش و سرایی بزند
خانه اش ویران و کنج زندان مقصدی نهفته است
ای سروش گردن منه کاباره ها پر شد زمی
خرقه پوشان را برایت مقصدی نهفته است