تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
این چه حالیست که در گلشن ماهاست هنوز
شر و خیر همه پشت و پناهاست هنوز
دست مردم می گیرند ز جهد و تلاش
صبر و تقوا و گریستن شأن دلهاست هنوز
عقل مردم همه درگیرستم های زمان است
عقل آنها پیرو پیر ستمدار هاست هنوز
چند کتاب که نویسند بهراسند ز همه
تبلیغ و پوزخند بهر بهشت ناپیداست هنوز
مخورید مال فقیر مخورید جور ستم
خود این راه و نشان دل هویداست هنوز
دیگران سر زهوا و ز سما افراشتند
کوریی حرف و عمل شمع مجلس هاست هنوز
دو تا جاهل ز مکانی سر به لجبازی زدند
خون انسان به خدایی تربت اعلاست هنوز
بخود آیید بگذارید که بجنگند بهر هم
راه هر دو به سوی یک خداست هنوز ......