۱۳۹۶/۹/۱۸

از سیاست تا به افلاک این همه رنگ باخته

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)


از سیاست تا به افلاک این همه رنگ باخته 
در میان مردمان باوقار  ناموس و ننگ باخته 

هر زگاهی مشت بر ایوان گل ها میزند 
بهر هر خام و خیالی راه رفتن باخته 

شیر ها غریدنش پائیز سرد فصل هاست 
شاه خیٌر یهر نامش نام عالم باخته 

بوسه های نرم در دامان فاسق میزنند 
قدرت و ثروت برای جنگ و نیرنگ باخته 

هرکجائیم خانه ی ما روشن از تار شماست 
پا به پایش شهسوارش فرش یک رنگ باخته 

مردگان را زیستن در هرکجا آیینه است 
نعش هر کاسب به دامان٬ حس یک چنگ باخته 

چرخش ماه و ستاره هرکجا آید پدید 
بستن آمال ها در یک تبنگ باخته 

بی رحمی خدا