۱۳۹۶/۱۰/۱۹

در انتهای شب سرد

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)

در انتهای شب سرد و فصل باران رذالت های بن یخ زده زندگی 

عصر 
جدایی از طبیعت سرشار آدمی
زمینگیر شدن هزاران فواره آتشین 
فرو ریختن قله ی بزرگ عشق 
بر فراز عاشقان دل گره خورده ی محبوب 

بی باکانه 
آب دهان، ریختن از ناو دانه ها 
بر هجوم مردمان شگفت زده 
و به زیر آوردن عروس شهر 

بنیاد حرف و سخن 
ستاره ی خاموش 
قمری زخم زبان خورده 
و انسان های فرومایه 

عدالت گران 
عصر گریز از انسانیت است 
رگ و پوست و خون هر انسانی 
خشم خاموش 
جامعه ی ظالم بر مظلوم است