تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
گاهی به کوچه باغ شعر
لانه می زنم
هوس خلوت های روحی پژمرده
در میان خلق های اندوهگین عصر
می نمایم
چشمانم بریده بریده لای هزاران برگ های کنار هم
نگاه می کند
روحم عاشقانه میشود
صدای گنجشک های باغستان
نوازش روحم می کند
همه آزاد اند
خلوت می کنند
می سرایند
می نوازند
کلام های موزون را
در گوش هم
با نوای دلنشین و روح انگیز
زمزمه می نماید
من را
عاشقانه می خواند
تمام سخنم
همین گنجشک های باغستان شعر و کوچه باغ عاشقانه شعر
است
که با خودم زمزمه می کنم
تمام دلتنگی هایم را
پرسه کنان
روانه می کنم
تا دردمند که از روزگار آسیب دیده
- نباشم ...