۱۳۹۶/۷/۲۹

مادران یار مرده، پدر ایتام گشت

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)

رُکن مذهب لانه ی جور و ‌جفاست هنوز 
بهر هر خائین مرگ آور بقاست هنوز 

هر از گاهی سر از مسجد و کوچه میزند بیرون 
سراسر مردمان هر دم شهید در عزاست هنوز 

هزاران کبک در خون شناور میدهد جان 
شهسواران بهشت خندان و ترقان است هنوز 

صادرات و قفل باز، کلید با اعمال زشت
رسم و عرف مذهبیست اقشار ناپیداست هنوز 

روز و شب در مرگ دو انسان دانا می کوشند 
خود کفان و خودکفان در شهر وا ویلاست هنوز 

مادران یار مرده، پدر ایتام گشت 
اشک ریزان، قلب محزون فرداست هنوز 

هزاره شیعه نیست انسان جان کف هست یار 
هر که راهت را گره زد گو که شیطان است هنوز 

مذهب و دین پایه اش انسان والا و گُهر 
خادمان ثروت اندیش، شرم وجدان است هنوز 

کابل و خوست،  پک و هلمند جمله خاک مادری 
بهر تو انسان بی دین ناسزاست هنوز 

ای سروش دانایی را عار هفت رنگ مدار
پایه ی انسانیت  کار پریزاد است هنوز