تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
خواهش می کنم
مثل موریانه ی ضعیف مرا میازار
من دردمندم
دردمند تو و خودم
دردمند سرزمین باد آورده و خاک رس رسیده
خواهش میکنم
میازار
طاقت این همه رنج
این همه درد
این همه آه
این همه حسرت .....
را ندارم
میدانی
آخر بی کسم
از بی کسی
دف کوچه و بازارم
آخ میدانی
اشک هایم می ریزد
هق هق می گیریم
همه می خندند می گویند دیوانه است دیوانه
آه ! آه
کاش دیوانه می بودم
همه کوچه ها را می گشتم
اینقدر حسرت و آه نمی کشیدم
می خندیدم
غصه ها را جشن می گرفتم
رقص کنان
دیگران را می خنداندم
همه رفیقم بود
خواهش می کنم میازار
آخ آخ آخ
میازار.........
