تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
هر چه گشتم گرد شهر تا رد دنیا درک کنم
بهر خام و خامی ها نکته ی بیشتر کنم
زن و مرد پیرو جوان دنبال خاک و بردگی
هیچ نشد کز حال زار محرومان دیدن کنم
خامی ما بهر خاک مردگان زیستن بود
بهر جاهل نکته های خوب و به بیشتر کنم
خاک غربت خاک نیست جهل سعادت خامی است
تا بدانم نکته ی جهل ها خاکستر کنم
هر دَری در صومعه خاک قداست تن کرده بود
زار و گریان در برفتند خامی ها کمتر کنم
وقتی تن برداشتم تا نکته ها باز گو کنم
جملگی ریختند دم تا نفس ها کمتر کنم
مردن از بهر خدایی نیست جرم زیستن
تا بدانم هیچ ندانم عقده ها کمتر کنم
ای سروش در ماجرا ها کم مگو و کم مزن
این سعادت ها برای مردگان بس می کنم