۱۳۹۶/۸/۱۴

سالهاست با خدا، خدا حافظی کردم

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)



خاک مرگ 
دامن گستران 
بدن های فارغ از خدای بی کران 

آسمان و زمین 
و خوره های انسان گیر 
به سراغ من می آید 
من سالهاست با خدا 
خدا حافظی کردم 


با خدایی که نه مرا میشناسد 
و نه من میشناسمش
خاک مرگ 
هر روز 
بدن کوچکم را 
همچون چمدان مسافری سرگردان 
لمس می کند 
من چاره ام را سنجیده ام 
بدن عریان و لخت 
میان انبوه از خدایان 
در انتظار مرگ می نشینم 
و مردانه 
در میدان آزادی 
با صدای رسا 
در چشمان خلق 
در اندیشه های قفل شده ی زمین
جان میسپارم 
و خاک مرگ 
بگذار لمسم کند.