بیوگرافی ارنستو چه گوارا
ارنستو گوارا ملقب به چه گوارا (Che Guevara) در 14 ژوپن 1928 در شهر بندری روساریو ، سانته فه به دنیا آمد. نسبت وی از طرف پدرش اسپانیایی و ایرلندی بود و هر دو نیاتکان پدری ارنستو در کالییفرنیا زاده شده بودند و از طرف مادر هم یک خالس اسپانیایی بود.
ارنستو در بچگی مبتلا به بیماری آسم ( تنگی نفس) میگردد و این بیماری باعث خانهنشینی و گوشهگیری او میشود اما همزمان سبب میشود که او شخصیتی متکی به خود و شجاع داشته باشد که با مشکلات بجنگد. چه گوارا سالهای بچگی را پشت سر گذاشت و وارد اوان جوانی شد که با سیر مسافرت او به کشورهای آمریکای لاتین او از نظر فکری پخته شد. چه گوارا قبل از اینکه به اقدامات انقلابی دست بزند، در ۱۹۵۲ همراه دوستش آلبرتو گرانادو سراسر آمریکای لاتین را گشت زده بود و همچنین کتابی بسیارشناخته شده (که فیلم آن نیز ساخته شدهاست) به نام«خاطرات موتور سیکلت» در بیان خاطرات این سفر نگاشته است.
ورود به عرصه سیاست
«ارنستو» که بزرگترین فرزند خانواده بود. در سال 1953 از دانشكده پزشكی فارغالتحصیل شد و سپس سفر به دیگر كشورهای آمریكایی را آغاز كرد، سفری كه نقطه عطفی در زندگی او بود. در سال ۱۹۵۴ زمانی كه در «گواتمالا» بود با پشتیبانی از حكومت «جاكوب آربنز» كه منتخب مردم بود قدم به عرصه مبارزات سیاسی گذاشت.
ارنستو در سال ۱۹۵۵ به فیدل کاسترو پیوست و برای آزادی کوبا از دست باتیستا با او هم داستان شده بود و البته در همان زمان از کاسترو قول گرفته بود که در صورت پیروزی باید به او در راه کمک به آزادی تمام کشورهای لاتین اهتمام ورزد. به هر حال اتحاد ارنستو با کاسترو شکل گرفت. ارنستو در همان زمان از طرف افراد کوبایی به عنوان «چه» ملقب شد که در معنی اسپانیولی (محاورهای) به معنای آرژانتینی است.
آنها با کمک یکدیگر و یارانشان توانستد که بر این دیکتاتور مورد حمایت آمریکا پیروز شوند و «چه» نقشی غیر قابل انکار داشت. او بعد از پیروزی انقلاب کوبا به سمت وزیر صنایع و نیز رییس بانک ملی کوبا به کار مشغول شد اما او خیلی زود دوباره به عرصه مبارزه بازگشت. او در ابتدای امر در کنگو اقدام کرد اما موفقیتی حاصل نکرد که دلایل مربوط به خود را دارد. به هر حال ارنستو به زحمت توانست از کنگو خارج شود و تا یک قدمی مرگ نیز پیش رفت اما جان سالم به در برد. اما او در فکر اقدام بعدی و در کشوری دیگر بود و آن کشور ....کشوری نبود جز بولیوی.
این کشور نیز دست کمی از دیگر کشورهای آمریکای لاتین که دست نشانده بودند نداشت. چه تصمیم گرفت که با کمک مردم بولیوی و آزادیخواهان آنجا بتواند حکومت بولیوی را سرنگون کند. آرزویی که هیچگاه در زمان حیات آن بزرگمرد تحقق نیافت.
(چه) سفر خود را به بولیوی مخفیانه آغاز کرد و با قیافهای گریم شده تواسنت به بولیوی وارد شود. در ابتدا همه چیز خوب بود و خوب نیز پیش میرفت اما کم کم وقت عمل که رسید بسیاری از کسانیکه قول همکاری به او داده بودند و ازقضا خود او را دعوت به چنین عملیاتی در بولیوی کرده بودند از انجام به تعهداتشان سر باز زدند.
ارنستو و معدود یارانش که تنها قرار بود قسمتی از نیروی چریکی او باشند تک و تنها به مصاف دشمن رفتند. این دشمن از نیروهای به اصطلاح کماندو آمریکایی بود که گویا از قرار معلوم جز ورزیدهترین نیروهای آمریکا بودند و ارنستو و یارانش با اینان ۱۱ ماه جنگیدند و به خاک و خون کشیدند و کشیده شدند اما مردانه ایتسادند. در حالیکه تعداد متخاصمین و دشمنان به راحتی چند برابر انان بودند اما نتوانستند این شیرمردان را شکست دهند اما به دلایل بسیاری که خود « چه » در دفترچه خاطرات روزانهاش که تا زمان مرگ پر افتخار و غمانگیزش در آن مینوشت بیان شده در نهایت شکست خوردند و البته مطمئنا در صورتی که نیروهای آمریکایی وارد ماجرا نمیشدند شاید داستان جور دیگهای رقم میخورد.
مرگ غمانگیز چه گوارا
در بامداد 8 اکتبر 1967 در نزدیکی لاایگه را چه گوارا به همراه چند تن دیگر از گروه چریکی به محاصره ارتش بولیوی درآمده و چند روز بعد چه توسط سرباز بولیویایی ماریو تران با شلیک گلوله اعدام میگردند.
سالها از محل دفن چه گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال 1995 یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه گوارا در سال 1997 به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که پیروزیهای زیادی در جریان جنگهای انقلابی کوبا کسب کرده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.
برخی از سخنان چه گوارا
- ممکن است برای دوستان ماتریالیستم مضحک باشد،اما این انقلابی با احساسی مملو از عشق هدایت یافته است.
- در آرژانتین زاده شدم، در کوبا جنگیدم و در گواتمالا آموختم که چگونه یک انقلابی باشم.
- به اقتصاد سوسیالیستی بدون اخلاق مارکسیستی اعتقادی ندارم.
- به دنیا نیامدهام که در سنین پیری بمیرم.
و جمله معروفی که وی در واپسین لحظات قبل از کشته شدنش خطاب به قاتلش به زبان آورد: «میدانم که برای کشتن من آمدهای .. شلیک کن بزدل.. تو یک مرد را میکشی...!»
چه گوارا پیروزیهای شگرفی در این شهر در جریان جنگهای انقلابی کوبا آفریده بود. فیدل کاسترو میگوید: «در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم. یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چه گوارا.»
منبع: مجله انترنیتی ستاره
مشهورترین عکس چه گوارا چگونه گرفته شد؟
نگاه > تجسمی - «مبارز چریکی قهرمان» یکی از ماندگارترین پرترههای تاریخ معاصر است که تصویر چگوارا را نشان میدهد با کلاهی که نشان ستاره بر آن دیده میشود.
حسین عیدیزاده: پرتره «مبارز چریکی قهرمان» که تصویر چگوارا، انقلابی آمریکای لاتین را با کلاهی سیاه بر سر نشان میدهد توسط آلبرتو کوردا در تاریخ پنجم مارس 1960 در شهر هاوانا در کوبا گرفته شده است.
این عکس در مراسم گرمیداشت قربانیان انفجار کوبر گرفته شده و در اواخر دهه 1960 این تصویر چگوارا، رهبر جنجالی و تاثیرگذار به یکی از نمادهای فرهنگی تاریخ معاصر بدل شد.
کوردا گفته زمانی که این عکس را میگیرد به شدت محو حالت چهره چگوارا شده، چهرهای که به گفته او «تسلیمناپذیری همیشگی» است، حالت چهره چگوارا در این عکس همچنین خشم و رنج او را با دیدن قربانیان نشان میدهد. البته کوردا چندین سال بعد گفت در این عکس حالت مصمم و نفوذناپذیر چه گوارا دیده میشود.
چگوارا در زمان گرفته شدن این عکس 31 سال داشت.
تاثیر و ماندگاری این عکس چنان است که انستیتو هنر مریلند آن را نماد قرن بیستم معرفی کرد و آن را معروفترین عکس دنیا خواند. از روی این عکس نسخههای بسیاری کپی شده، نقاشی شده، براساسش مجسمه ساخته شده و... حتی به الگوی خالکوبی بدل شده است.
تاثیر این پرتره چنان بود که سال 2008 مستند «Chevolution» (انقلاب چه) به کارگردانی تریشا زیف درباره آن ساخته شد و در سال 2009 نیز مایکل کیسی کتاب «زندگی پس از مرگ چه: میراث یک عکس» را درباره آن نوشت.
ماجرای گرفته شدن عکس
در 5 مارس 1960 فیدل کاسترو، رئیس جمهور کوبا دستور داد مراسم یادبودی در گورستان کولون در هاوانا به یاد 100 کوبایی که در انفجار مشکوک لوکوبر (در تاریح 4 مارس 1960) کشته شدند، برپا شود. چگوارا که خود پزشکی ماهر بود، پس از این انفجار به بسیاری از مجروحان حادثه کمک کرده بود. او که وزیر صنعت در دولت جدید بود، خیلی کوتاه در مراسم شرکت کرد. کوردا هم که عکاس رسمی کاسترو بود، در مراسم حضور داشت.
پس از مراسم تشییع، کاسترو سخنرانی پرشوری در بولوار مالکون ایراد کرد و در آن برای اولین بار عبارت «وطن یا مرگ» را به کار برد. چگوارا در ساعت 11:20 دقیقه برای مدتی کوتاه در این سخنرانی حاضر شد و کوردا از فاصله هشت تا نه متری موفق شد دو عکس از او بگیرد.
عکسی که کوردا گرفت، پرتره چگوارا نبود و در دو سمت او بخشی از برگهای یک درخت نخل و چهره یک نفر ناشناس دیده میشود، اما کوردا میگوید همان لحظه گرفتن عکس نیز مطمئن بوده این عکس حالت پرتره دارد: «انگار همین دیروز بود... چهره او را در چشمی دوربین دیدم، با آن حالت خاص و عکس را گرفتم. هنوز هم تحت تاثیر این عکس هستم... واقعا مرا تکان داد.»
کوردا این عکس را با دوربین «Leica M2» با لنز 90 میلیمتری گرفت و از فیلم کوداک پلاس-ایکس استفاده کرد. او درباره شیوه گرفتن این عکس گفته است: «این عکس حاصل دانش یا تکنیک نیست. این عکس حاصل یک اتفاق است، شانس و اقبال خالص.»
این عکاس در همین مراسم از ژانپل سارتر و سیمون دوبوار که از حامیان چگوارا بودند، نیز عکسهایی گرفت و عکسهایش از سارتر، دوبوار، کاسترو و چگوارا را برای مجله «رولوسیون» فرستاد. اما سردبیر مجله همه عکسها، جز عکس چگوارا را کار کرد. کوردا که مطمئن بود این عکس بسیار قدرتمند است، دور آن را برید و به پرترهای از چگوارا رسید. او این عکس را ظاهر کرد و در اتاق کارش کنار پرتره پابلو نرودا، شاعر شیلیایی به دیوار نصب کرد و تعدادی از کپیهایش را به دوستانش هدیه داد.
این عکس به شهرت نرسید تا اینکه در سال 1986 خوزه فیگوئهرا که پسرخوانده کوردا و عکاسی ماهر بود، به او پیشنهاد داد نسخههایی از این عکس را منتشر کند. البته پیش از این اقدام، عکس کوردا روی جلد کتاب «خاطرات بولیوی» که حاوی خاطرات چه از مبارزه در بولیوی است، ظاهر شد. این کتاب سال 1968 و پس از اعدام چگوارا در نهم کتبر 1967 منتشر شد.
کوردا هیچ گونه سود مالی از این عکس نبرد و تنها هدفش از انتشار آن، گسترش آرمانهای آزادی طلبانه چگوارا بود. این عکاس بعدها گفت اگر جانجاکومو فلترینلی، ناشر کتاب «خاطرات بولیوی» برای هر نسخه فروشرفته کتاب به او تنها یک لیر پرداخت میکرد، او میلیونر میشد. البته کوردا، فلترینلی را بخشید و گفت کار او موجب گسترش این عکس در دنیا شد.
پرتره کوردا همچنین منبع الهام یکی از طراحیهای معروف دنیاست. این طراحی کار جیم فیتزپاتریک است که همان سال 1967 منتشر شد. فیتزپاتریک در سال 1963 با چگوارا در ایرلند بطور اتفاقی دیدار کرده بود. چه که تبار ایرلندی داشت سوالهای بسیاری از فیتزپاتریک جوان که در یک کافه کار میکرد، پرسیده بود و فیتزپاتریک که شیفته این انقلابی بود، از این مصاحبت بسیار خشنود بود.
آلبرتو کوردا
پرتره چگوارا، یکی از نمادهای مقاومت و مبارزه با استعمار است و هر جا حرکتی اعتراضی در جریان باشد، خیلی راحت میشود، این عکس را روی پیراهن یا در دست معترضان دید.