هر هزار سال مردن و بودن طلب است
بر مزار مردگان رفتن و بودن طلب است
هر هزار بار ز شوقی سر مردم شیره ماند
بهر جاه و جلالی مناجات طلب است
آنکه شعر از ره رفته بر بالینت خواند
شرمسار دیگران بابت هوایی طلب است
هر خری عر میزند تابوت فحشا می زند
بر دری هر خری شام و سحر گه طلب است
هر که دین دارد بداند خر خر خران جاه طلب
بهر خود و جلوه اش نای غریبان طلب است
دین و دنیا هیچ است و نگاه بس ضعیف
آسمان بی خدا را بهر مردان طلب است
هر کجا آرام سودی هست بهشت ناب ما
بهر جنت این خران جان مردان طلب است
من که راهی رفته ام دنیای خوب برشته ام
باز نیستیی ما را این خر دلان طلب است