۱۳۹۶/۷/۲۱

وقتی

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)

وقتی 
عشقی می میرد
بدن لخت محبوب
ذهن معشوق را 
می نگارد

آنکه رفت رفت
آنکه باقی ماند 
مثل سگ از استخوان گوشت میخواهد 
عشق چیزی دیگر است 
وقتی تنی عریان 
با نگاه پر از خمار عشق 
دستانت را 
دور کمر می پیچیدی
چه مسرانه 
لذت می بردیم 
می بوسیدیم
عشق بازی می کردیم
آبتنی می کردیم 
اما
همه رفت
من و یادگار غم های تو