اما همه این روند های حذف قومی، باعث شده است که مهاجرت و نجات از مرگ و شکنجه اوج بگیرد و اقلیت های قومی هزاره ناگزیر بودند که به یکی از کشور های نزدیک مثل پاکستان و ایران مهاجرت کنند تا بتوانند از چنگ و غارت سردمداران عصر رهایی یابد.
مهاجرت حق تمام بشر است که از یکجا به جایی دیگر برای بهتر زیستن و بهتر شدن مسایل زندگی فردی و رشدفکری، تحصیل فرزندان و معیشت سالم، می روند ولی در تمام دنیا روند مهاجرت را طبق قوانین نافذه و موضوعه مهاجرتی برخورد می گردد که برای پذیرش آنها معیار هایی تعیین شده است که می توانند معیار های جهانی مهاجرتی را تکمیل کند یاخیر، بعد می تواند دست به اخراج و یا رد پرونده مهاجرین بزند.
تفاوت کشور های همسایه با سایر کشور های مهاجر پذیر این است که کشور های همسایه، هم زبان، هم فرهنگ، هم مذهب، هم دین و هم کیش هستند با پذیرش و باز نمودن مرزهای جغرافیایی خود برای ورود استقبال بی شائبه صورت گرفته است که در سراسر هر دو کشور ایران و پاکستان مهاجرین زیادی زیست دارند اما تحت قوانین و شرایط بین المللی،
برخورد های زشت و ناپسند که با مردم اقلیت هزاره می گردد بدور از همه شئونات جهانی و انسانی و حتا مذهبی و دینی می باشد زیر تا زمان که ایران را برای رشد تولید سلاح های مثل موشک های بالستیک کمک می کردند یعنی سازمان ملل برای هر مهاجر برای ایران پول پرداخت می کرد، ایران خوشحال و خندان برضد منافع جهانی قدرت های بزرگ دنیا اقدام به تقویت نیروهایی نیابتی در خاورمیانه زد که این اقدام و بی حرمتی به مهاجرین و کشتن و لت و پار ، تصرف اموال و دارایی هایشان، تلخ ساختن زندگی، اخراج از حق اولیه که هر کودک دارند(تحصیل) باعث شده است که سرمار در درون کلبه اش گیر کند و مجبور به پندیدن در میان خانه اش شود و بالاخره باعث مرگ گردد.
مهاجرین از ایران و پاکستان همه روزه اخراج می گردد اینکه امارت براساس کدام ترفند های سیاسی و قومی زمینه اخراج را جدی فراهم کرده است نمیدانم، ولی حد اقل برمبنای اصول و مقررات اسلامی با همه زنان و کودکان، مردان و دختران و کهنسالان برخورد نمایند نه اینکه هر جایی گیر بیندازد و بدترین حالت های غیر اخلاقی را پیاده کند.
ایران دارای فرهنگ بسیار ضعیف انسانی است و هر قدر تا حال مردم دنیا فکر می کردند که ایران از لحاظ دانش در رده های بزرگی یا پیشقراول در رشد فرهنگی و دانش است، نه این را ثابت کرد که در هر لحاظ ضعیف و ناتوان است، از لحاظ سیاست منطقه ای، سیاست اقتصادی، زبانی، روابط همه و همه در ضعف و حد پایان جدول ها قرار دارد ولی برعکس پاکستان حد اقل به کودکان و زنان مهاجرین رحم دارند بروید ببنید که مهاجرین در سراسر پاکستان چقدر مکاتب دارند و کودکان افغان در تمام مکاتب درس می خوانند و سالانه میزان زیاد از فارغ التحصیلان صنف دوازدهم یا بورسیه در کشور های دیگر می روند یا وارد دانشگاه های خود افغانستان می گردد.
پس این زخمیست که روی زخم دیگری بوجود آمده است و رگ رگ زندگی مهاجرین را بسته اند و همه را میدان مرگ و جهنم مرز ها می فرستند و این گناه خود ماست که در تاریخ زندگی مان بهایی قایل شدیم و این بهاست که قربانی می گیرد.