۱۳۹۶/۷/۶

دلتنگی های هر انسانی

دلتنگی های هر انسانی 
عقده ی در دل تنگ روزگار تلخ 
در پایان روز های تار
در زبان سرخ مرگ 
پایان نفس های زهر آلود
جاده های بی پایان اندوه
خمیازه های پشت سرهم فرمانروایان 
ریشه دارد 

یکی می گیرید 
باشکم گرسنه 
هق هق هایش 
خفه میشود 

یکی می خندد 
مست و‌خرامان 
لبخند عجیبی در لب دارد 
که
مرگ شکم گرسنه هاست 

چه دلتنگی هائیست 
که جان گرفتن 
لذت شبانه مستان است

تنها حقیران 
اشک در دیدگان دارند 
سر به زیر 
توان صفر
غم به آسمانها دارند 

ای فرمان روایان 
دست بردارید 
عذاب نفسیست 
که دامن هر زنده جانی را خواهد گرفت 

به حقیران دست بده 
به فقیران یاری 
به فرزانگان راه 
به فرومایگان دانایی 
این آرزوی ماست

زندگی (ضرب صفر)