۱۳۹۶/۱۰/۵

زمین را غرق خون بینم سما را رقص در شادی

تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)

زمین را غرق خون بینم سما را رقص در شادی
شهان را مست در گلشن رعیت را غرق خونباری

مطیع گبر در مظهر نشان وحدت و رازی
بچیدند ٱلفت مردم بخندند در جانبازی

علف ها سبز گردد در میان خون سر رفته 
ببرند تیغ برانی گلوی شمع با نازی

هویداست چهره ی مردم که رنگ سرخ بگرفته 
حباب حلقه های چشم همیشه یأس و بارانی

گهی افکار مردم را فریب زودگذر آید 
گهی خندان٬ رفاقت در خصوص رهزنان بازی

اگر دبن است خشونت مظهرش پائیز بگذشته 
نمیراند سیه رویان بنام دین اللهی 

شهاب خون ز چشمان هزار قدرت نمایان است 
ولی اقرار هر دردی ولی در بُن که نامردی

عزیزان لطف همدیگر بخوانید چهر ه ی هرکس
همین دین است و ایمانی رسد بر هر عزیزانی

زندگی (ضرب صفر)