هر روز با خودم فکر می کنم و چند دقیقه ی را قدم می زنم و به فکر زندگی را که سپری کرده ام می شوم و امروز اتفاقا مرور بر کارکرد های خودم انداختم و خیلی از کارهایی را انجام دادم که درکدام رده های زندگی قرار دارم؟
ناامیدانه به مسایل فکر کردم که هرگز در ذهنم نمی آمد و آنقدر متاثر شدم که شاید آخرین لحظه های زندگی ام را فکر می کردم و لی در مقابل همه نفس هایی که کشیده ام و همه مکان های و زمان هایی را که سپری کرده ام شاید بعضی عملکرد ها زندگی خیلی از انسانهایی را که نیاز مبرم داشتند، تغییر داده است و توانایی های لازم را از آن خود کرده است و این نشان میدهد که با رویکرد فرهنگرایانه و با زندگی بخور و نمیر خودم، رفتار هایی بزرگی را انجام داده ام.
خداوند عالم برای پیامبرانش وحی می کرد که این کار را بکنید و بشر را در این راه راهنمایی کنید و پیامبران برای مردم دستورات خداوند را ابلاغ می کردند و برای رهایی و نجات آنها عمل می کردند تا از تاریکی ها و جهل و نادانی ها رهایی یابند که این منجبر به خیلی از مشکلات اجتماعی، قومی، سرزمینی شد که گروه ها در مقابل پیام های پیامبران الهی مقاومت می کردند و نمی گذاشتند که در میان مردم نشر گردد.
اما پیامبران مجبور بودند که این گزینه را پیش ببرند به دلیل اینکه توانایی های لازم را نداشتند و مجبور بودند که از انعطاف پذیری لازم استفاده می کردند که در همین کار هم موفقیت چندانی نداشتند و در جاهایی مختلف به خاک و خون کشیده شد.
اما حالا هیچ کسی برای رهایی بخشیدن و راهنمایی لازم وجود ندارد و من هم نمیدانم که توانایی لازم را در کجا می توان یافت تا در حدی باشد که برعلاوه خود بتوان سایر بندگان راسخ خداوند را راهنمایی کرد؟
به همین خاطر شاید از دست من هیچ چیزی برای انجام خوب تکمیل نباشد و شاید هم رحم خدایی شامل حال من باشد که بتوانم آنچه را آرزو دارم بدان برسم.
به هر حال از دربار خداوند متعال هرگز ناراض نیستم و همه چیز را به دستان خدا می سپارم.