روز ها می روی تا کار کنی، شبها به خانه برمیگردی تا لحظه با خستگی هایت تنها بمانی و دمی را با فرزندان و خانواده سپری کنی، هوای گرم و تابستان، خستگی کار و خاکباران های شهر، فقر و تنگدستی و بیکاری، همه باهم یکجا شده و نیروی زندگی هر انسانی را به باد هوا می دهد و آنچه که درختان بی ثمر را به ارمغان زندگی بشر می گذارد، ندای بی ثمری زندگی و طبیعت ایست که ما در آن زندگی می کنیم.
ساعت هشت شب است و من خودم را دراز لمیده ام و دخترم صحبت می کنیم در مورد کارتونی هایی که روزانه می بیند و قصه هایی را که از خودش در می آورد و گاهی هم با قهر وخشم تکه هایی از قسمت هایی که با خشونت همراه بوده است را بیان می کند و هر از گاهی برای اینکه بتواند مرا خوشحال نگه دارد می گوید:
پدر: پدر:
من جواب می دهم: بلی
- خوشت آمد
-بلی
یکبارگی موبایلم زنگ می خورد و با دیدن صفحه موبایل دیدم که شخصی بنام غلا م رضا نوید است که از سال نودوشش هجری شمسی با هم دوست و رفیق شده ایم، جواب دادم و به محض اینکه سلام دادم مستقیم شروع به گلایه کردن و منت گذاشتن و خود را نسبت به من بزرگ جلوه دادن و خود را هوشیارتر از من سردادن و.. کرد، من هر قدر صحبت می کنم، قبول نمی کند و برایم می گوید که فردا جلسه اضطراری داریم و در جلسه باید حاضر شوی اگر کار می کنید بکنید و اگر نمی کنید لغو کنید، مرا به حدی می ترساند که فکر کنی آسمان نزدیک است به زمین بخورد
- من گفتم هرکس اختیارش را دارد می خواهد کار کند و می خواهد کار نکند کار اجبار نیست
پول کلمه خوبی است و داشتنش هم خیلی خوب است روح و روان آدم نسبت به کسانیکه پول ندارد راحت و آسوده است و هر روز زندگی را طبق میل خود زندگی می کند و کسیکه ندارد هر روز را باید مثل من به خاطر ده افغانی، منت هر کس و ناکس را بکشد.
در جلسات کم حرف می زنم و دقیق نکته هایی را که لازم میدانم بیان می کنم ونکته هایی را که اضافه فکر می کنم توجه نمی کنم، این فکر می کند که اصلا توجه نمی کنم و همچنان در شرایط فعلی هر روز من در فکر قرضداری هایم هستم که چگونه و از کجا و از کدام طریق پیدا کنم تا بتوانم این مشکل را برای همیشه حل کنم ولی پول گرفتن از دیگران و دادن به کسی دیگر در شرایط فعلی بدترین جرمی است که یک فرد انجام میدهد
زیرا محدوده کاری به حدی ضعیف و ناتوان شده است که هر فرد که در جایگاه نان آور خانه قرار دارد به سختی می تواند زندگی را بچرخاند چه رسد به اینکه مقداری از پول بدست آورده ای روزانه اش را پس انداز کند، اینکار برای همه کس سخت است بخصوص خودم که از خودم ترسیده ام و نمی توانم از مخارج زندگی روزمره زندگی ام بیرون شوم چه رسد که بیایم کاری بکنم که زندگی دیگران را تحت تاثیر قرار دهم و کلاه گذاری کنم .
هیاهو پشت هیاهو و پشت سر هم کار درستی نیست که یک فرد بیاید و در مقابل شخصی دیگری که هر کس اختیار مال و زندگی خود را دارد، اقدام کند که تو چرا اینکار را نکردی و چرا آن کار را نکردی؟
اختیار دیگران در محدوده ای زندگی من نیست و من تنهایی و تنها مسئولیت خودم را دارم.
اگر این شخص برای آخرین بار در مقابل من بی حرمتی کند شاید کار درستی را که قبلن انجام میدادم بعد از این انجام ندهم چون دوست ندارم هیاهویی جدیدی را راه بیاندازد.