یکصدو شش سال گذشت، نه مرزی تغییر کرد، نه استقلالی بوجود آمد، نه رشد فرهنگی دیده شد، نه توسعه اقتصادی، تکنولوژیکی و...
در این یکصدوشش سال، فقط درونمایی تجلیل از این روز یعنی 19 اگست سال 1919 داشته است، مصارف گزاف، برای قبولاندن بالای مردم، دزدیدن از دسترخوان مردم، ترویچ فقر سازمان یافته، گرسنگی دادن به مردم به شکل طرح پلان استراتژیکی، کوچ اجباری مردم از سرزمین های آبای شان با حمایت گسترده دولت، نقض حقوق تمام شهروندان اقوام های ذینفوس، و..
حمایت مردم از سر دمداران حکومتی هرگز، رضایت و خوشنودی نداشته است و مردم بار ها و بارها قربانی شده است و به گمانه زنی های مذهبی و روحانی سرنوشت مردم دچار شده است، روحانیون بودند که به نمایندگی خدا، پیامبر و اصحاب پیامبر، نماینده کشور های مسلمان نشین بخصوص عربستان، ایران، پاکستان، آمریکا و انگلیس، برای مردم سرنوشت شان را تعیین می کردند و مردم جاهل و نادان کشور نیز از این جهالت دینی و مذهبی آنها حمایت میکردند.
این جهالت ها بوده است که شاهان فقط برای اجرای سیاست خارجی خود و اربابان شان، دست به کشتار بی رحمانه می زدند و مردم خودشان را می کشتند، تجاوز می کردند، حتا عبدالرحمن به پشتونهایی جلال آباد امروزی رحم نکرد همه را کشت، مردم شینوار را به حدی کشتند که بیشتر از هزاره ها بود، مردم پشتون در درون شان خیلی در تضاد فکری و قومی شان هستند ولی برای نزاکت و خدشه دار نشدن هویت سیاسی، قومی و شخصیت شاهی شاهان، تا هنوز نشده که یک مورد از شاهان گذشته پشتونها واقعیت هایی را که گذشته است بیان کنند.
افغانستان همیشه مرکز نزاع هایی قدرت های منطقه ای و جهانی بوده است که مرکز نزاع های سیاسی، تبدیل به میدان جنگ و مبارزه شده است و قدرت ها، نزاع ها را از مرزها و امپراطوری هایشان دور نموده و افغانستان را به عنوان مرکز ستراتژیک جنگ ها، برگزیده بودند که شامل سه چنگ عمده می گردد.
جنگ اول افغان و انگلیس
جنگ دوم افغان و انگلیس
جنگ سوم افغان و انگلیس
این جنگ ها، جدا از اینکه قدرت های داخلی و سیاست هایی داخلی و اقتصاد داخلی را صدمه زده بود، هر شاه برای کشتن مردم شان، حکومت می کردند و مردم شان را به معامله برای رسیدن به قدرت ابزار قربانی قرار داده بودند و این هم که نشد، مرزهایشان را قربانی کردند
قدرت، قدرت انتخابی مردم نبوده است و مردم هرگز نقشی در گزیدن شاهان نداشته است، این شاهان بود که برای بردگی وارد هندوستان، ایران می شدند تا برده سیاست و سیاست اجرایی دیگران خود را قرار دهد و پول ها و کمک هایی را که دریافت می کردند به همین منوال بوده است که حق تعیین خط و مشی هایی خارجی را نداشته است و در سیاست خارجی همیشه ناکام بوده است
مرز های کشور در زمان هایی مختلف مورد تائید شاهان قرار گرفته است و این را هیچ کسی انکار کرده نمی تواند داود خان اشتباه کرده است که پشتونوالی را محور سیاست خارجی خود قرار داده است، کرزی اشتباه کرده است که در مقابل پاکستان ایستادگی کرده است، یا کسانی
چون خودمان برای معیشت و قدرت مان خاک فروشی کرده ایم و این گناه را هرگز به گردن کسانی دیگری نیندازیم،
در نتیجه خشت تهداب این سرزمین از اول کج بوده است و هرگز راست نمی گردد.