۱۳۹۶/۷/۴

خفه کن ها

آنکه دیوانه است 
بغض شب آلودی
در درونش می ترکد 

راه را بی راهه میرود 
سخنی چند 
ز بغض و کنایه می گوید 

دیوانه، دیوانه است 

همه خیابون ها
جاده ها
آزادی
خلوت های شب
سردی و‌کرمی ایام مال تو
همه شهر مال تو 
همه دنیا مال تو 

میدانم 
غرق در اندوهی نا تمامی
آنکه جلاد است 
هوش تو را 
سر بریده 
ذکاوتت را گرفته 
چون بی راهه گان 
ترس از دست دادن دارند
و تو را خفه کرده اند
اما تو 
شاد و خرامان میروی 
برو 
جاوادانه ای