۱۳۹۶/۷/۸

جسد برهنه

جسدی برهنه 
وسط خیابان است 

همه ی نسل بشر 
گیریان است 
عاشق و معشوق 
از دیدنش 
گریزان است 
آه چه دردی! 
چه رسوایی! 
نعش برهنه 
وسط خیابان است 

آه چه بلایی! 
که صدایی ندارد 
بهر هر واعظی 
راهی ندارد 

آهای ! 
افسونگران 
من افتاده ام 
سر به عشق و عاشقی 
سپرده ام 
روز و شب را انگبینی کرده ام 
واخرا
درد چینی کرده ام 
واقعن 
دیدم 
که من برهنه ام 
از دلیل و دال ها بگریخته ام 
این قضا نیست که در حال ما میبینی 
این زفاف است 
نعش لیلی می بینی