من که رازم با همه دنیا سخن را ساز کن
عالمان دیَر با منجنیق ها پرواز کن
هر طرف تابوت خون آلود ملا راه رو
انجمن ها را نگاهی با چشم پر اسرار کن
هر قدر غلتیدنم بهر خدای آسمان
بی جهت راهم برو چشمان پر خمار کن
میشود سجده به پوش ناب می در هر کجا
مست و شاد اندر حریم کعبتین آغاز کن
هر که آمد گفت، گو راهت برو ای بی شعور
این زمین است آسمان است پست راهت ساز کن
این زمان آهوی دین در کوه و صحرا مرده است
تسبیح و عمامه ها را زیر پاها بازکن
مستبدان می کشند مردان نا اهل جهان
مرغ خوش اقبال را تا صبح و شب دمساز کن
مسکن و مسجد همه بهر شراب می ناب
بسکن راه خدا را دهل و سرنا ساز کن