تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
چه عطر و تنی
چه سنبل و یاسمنی
چه جام و چه شرابی
بهر تو
هر چه بگویم
نکته دانی
زلفان دور چشمانت
اکلیل از محبت بیشمار است
من از آسمان فرشته ی خواسته بودم
اما تو
تو همان فرشته ی
که در چشمانم
نقاشی هایت را کشیده بودم
در قلبم
محبت تو را پرورده بودم
عطر تو
تن بیمارم را
شعله ی تازه می بخشد
جام من
در چشمان توست
که با یک نگاه
مستم می کند
تو
فرشته آسمان زندگی منی