تنها فهم حقیقت زندگی است که انسان به آزادی میرسد(حسن سروش)
زبان خدا بریده باد
زبان خدا
شلاق دردمندان است
زبان خدا
شعله ی در درون هر خیابان است
زبان خدا
مرگ هر انسانی در دیار بی کسان است
زبانش بریده به
که به هیچ خرابه ی زندگی
رحمی نمی کند
زبان خدا
قفل دریچه افکار بشر است
همه جا
بسته با قفل
راه گمنام است
کسی نمیداند
قفل کجاست؟
کلید کجاست؟
چاره چیست؟
همه به گمنامی میمیرد
به گمنامی
شلاق زبان خدا را می خورد
دربان زبان خدا
سگ طویله گوسفندان است
که به هر عابری
عف می کشد
دندان می گیرد
من از همه خسته ام
بریده باد زبان خدا
که همه ی راه ها را
مسدود نموده است