۱۳۹۸/۱۰/۲۴

نگذار که زمین کند لگد مال خلق را

برای خلق، سبد از هیاهو مساز
زنجیر و زولانه برای مردن مساز 
هربار گلوله ی گلوی خلق ببرد 
آهنگ ز دین و مذهب مساز 

خائن خون و جان خلق، سر افراز گشته است 
در پی هوس و ساز بی مبالا گشته است 
مادر ، پدر ، فرزند خانواده 
در کنج دخمه اش سر به صدا نشسته است 

میدانی، میدانی که خون بهای خون هر نفری
از موی سرت زده به زبان چاکری
پوتین شراب شصت و پنج هزار دلاری می زند
تویی بد بخت که میان زمخشری 

شیاد مباش، مریز خون خلق را 
با ناله و فریب میازار خلق را 
بگذار که زندگی کنند پا حس و درد شأن 
نگذار که زمین کند لگد مال خلق را